چو ریخت جان لب من به قعر جام لبت ----- تمام کرد تمام مرا تمام لبت
چه نامه ها که ز ذهنت نخوانده میخوانم ----- فتاده از قلمت گویا که نام لبت
چگونه بال و پر از بام تو کشد کامم ----- که مانده تخم تعلق به روی بال لبت
بیا که گوش لبم مانده است گوش به زنگ ----- که چشم بسته بگیرم مگر پیام لبت
اگر چه نیم لبت گفت لا به سرخی لب ----- به سم فشردم و دادم به دل سلام لبت