تو دیگر کیستی!

صبحی دگر آغاز شده است. بنده گانت یک یک از خواب برمیخیزند و هر یک به سویی روانه میشوند. کسی نمیداند "امروز" را با کدامین گناه آغاز کند. برخی البته میدانند! هر یک با گناهی اغاز میکنند. یکی با گناهی کوچک، دیگری با گناهی بزرگتر. همگی یک عادت روزانه را به یدک میکشند. همگی را نام، "انسان" است ولی انسان در میانشان اندک است. بیشترشان دلشان را در گرو دارند. برخی شان در گرو "انسانی" دیگر و برخی شان در گرو انواعی دیگر. 99 درصدشان در پای صحبت، حق را قبول دارند و لی تنها 1 درصدشان در پای عمل صادقند. راه دوری نرویم. تنها یک درصدشان تو را همیشه به یاد دارند که شاید اگر دقیق تر نگاه کنیم، تبدیل به یک دهم درصد شوند. یعنی یک  نفر از میان هزار نفر. و تو همه ی اینها را میبینی. در آیه هایت گفته ای که فاصله ات با بندگانت کمتر از کمترین مقدارهاست (شاید در حد نانومتر!). در تعجبم. تو به این نزدیکی ولی بنده ات به این دوری. میبیندت اما خود را به ندیدن مجاب میکند. یعنی تا این حد ارزش تو را نمیفهمد که شکر روزانه اش را نیز با اکراه انجام میدهد؟

حال وقتی که به تو و سخنانت دقت میکنم، چشمانم پر اشک میشود. تو به همین بندگانت از روی عشق و دوست داشتنت قول بخشش میدهی. پروردگار من! حال چگونه میتوان تو را دوست نداشت؟

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلای بی مجنون یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:22 ب.ظ http://bimajnoon.persianblog.com

سلامممممممممممم . به به چه خوب دوباره شروع به نوشتن کردن و چه عجججججججججججججججججب به ما سر زدی . وبلاگم رو منور فرمودی ..... حالا از شوخی گذشته خیلی خوشحال شدم. موفق و پایدار باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد