-
پایان
جمعه 18 دیماه سال 1383 22:44
بیش از این یارای نوشتن ندارم. با تشکر از همه شما دوستان عزیز. موفق باشید.
-
سلام بر تو علی جان
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1383 22:46
سلام بر مردانگی ات. سلام بر پاکیت و صداقتت. سلام بر دل صاف و پر صلابتت. تو امشب می آیی تا زندگی پرمشقتت را آغاز کنی. می آیی تا علی شوی. می آیی چون مانند تو دیگر نمی آید. می آیی تا محمد را سنگ صبور باشی و غمخوار. تو اگر نبودی، چه کسی شبها دل کودکان رنجور را شاد میکرد؟ چه کسی اشک چشمانشان را پاک میکرد؟ چه کسی بدکاران...
-
تو دیگر کیستی!
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1383 21:14
صبحی دگر آغاز شده است. بنده گانت یک یک از خواب برمیخیزند و هر یک به سویی روانه میشوند. کسی نمیداند "امروز" را با کدامین گناه آغاز کند. برخی البته میدانند! هر یک با گناهی اغاز میکنند. یکی با گناهی کوچک، دیگری با گناهی بزرگتر. همگی یک عادت روزانه را به یدک میکشند. همگی را نام، "انسان" است ولی انسان در میانشان اندک است....
-
بنام خداوند دادار هور
شنبه 24 مردادماه سال 1383 23:00
اولین برگ سفرنامه ی سفر امروز بعد از شب دیروز اول از همه شرمنده ی همه ی دوستانی هستم که تو این مدت نتونستم بهشون سر بزنم. بعد، به خاطر تعللم تا به الان معذرت میخوام. دلیلش هم نتایج کنکور بود. (حالا هی زودی نپرسین چند شدی). بعد از تفکرات بسیار! به این نتیجه رسیدم که حداقل این یک ماه مونده به نتایج نهایی وبلاگو یه تکونی...
-
آخرین برگ سفرنامه
پنجشنبه 20 شهریورماه سال 1382 11:42
هر آغازی پایانی دارد و این پایان ، مقدمه ایست بر آغازی دیگر. در ابتدا از تمام دوستان عزیز پوزش می طلبم که نتوانستم در این مدت سه ماهه ی تابستان به وبلاگشان سر بزنم. من شرمنده ی تمام شما عزیزان هستم. امید است که روزی جبران نمایم. دوستان عزیز؛ در طول این مدت که وبلاگ باز شد، من بسیار از شما یاد گرفتم و مفتخرم که همچین...
-
ارسال نظرات
سهشنبه 28 مردادماه سال 1382 23:25
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز؛ متاسفانه این مشکل سیستم نظرخواهی بلاگ اسکای ممکن است بیشتر از اینها هم طول بکشد. دوستانی که مایل به ارسال نظرات خود هستند، میتوانند از لینک «مکاتبه با حامد» واقع در منو استفاده نمایند. از تمام شما عزیزان خواهشمندم در صورت امکان با فونت فارسی تایپ نکنید. بسیار متشکرم. تا ۳ روز آینده مطلبی...
-
سلامی دوباره به طروات عشق یزدان
شنبه 4 مردادماه سال 1382 15:33
قبل از هر چیز، از تمام شما عزیزان معذرت میخواهم. چون در این مدت علی رغم قولی که داده بودم، نتوانستم وبلاگ را به روز رسانی کنم. واقعیتش فکر میکردم بعد از امتحانات، وقت آزاد بیشتری خواهم داشت ولی نه تنها اینگونه نشد بلکه بر عکس بدتر هم شد. به هر حال با توجه به اینکه تنها یک سال از دوران دبیرستان (پیش دانشگاهی) باقی...
-
خداوند و نشانه هایش
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1382 20:40
عزیزان از اینکه تاخیر داشتم ببخشید ولی این روزا که امتحانات نزدیکه، چاره ای جز این تاخیر نداشتم. تا یک ماه و اندی همین اوضاع پابرجاست ولی مطمئن باشید این وسطا میام و بازم مینویسم. سهراب سپهری تو شعر معروفش که میگه « به تماشا سوگند و به آغاز کلام و ... » معتقده که خدا رو میشه همه جا مخصوصا در طبیعت دید و شناخت. سهراب...
-
انسان و فلسفه ی این دنیا
سهشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1382 21:58
دیروز خیلی کم حوصله بودم. بر خلاف شبهای دیگه، تصمیم گرفتم زود بخوابم. قبل از خوابیدن، قرآن رو روی میز دیدم و به دلم افتاد کمی بخونم. نگاهی به فهرستش کردم و به سوره ی اعراف رسیدم. از سوره های مکّیه ( سوره هایی که بیشتر راجع به جهان بینی الهی هستن ) و ۲۰۶ آیه داره. فقط تونستم ۶۰ آیه، اونم ترجمشو بخونم. به هر حال سرتونو...
-
عشق الهی
یکشنبه 31 فروردینماه سال 1382 13:10
چه زیباست سرشار از عشق تنها معبود حقیقی بودن و چه تلخ است پی به این حقیقت نبردن. مست شوی از عشق او و دیگر هیچ... . و این نهایت بودن است و آغازی است به سوی بی نهایت. رسیدن به آن کاریست بس دشوار. اندیشه لازم است و عمل. صاف کردن دل لازم است و صبر و تحمل. پاکی نیت لازم است و خلوص. ایمان لازم است و عشق و این عشق همان عشق...
-
آهی به بلندای آسمان
شنبه 23 فروردینماه سال 1382 20:47
اندیشه و تفکر را حدی نیست. گاهی بی اختیار به شخصی می اندیشی. به ظاهرش و آنچه در درونش جاریست. گاهی وجه تشابهی چند بین ظاهر و درون وی می یابی. بیشتر می اندیشی. اما لحظه ای بعد، متوجه میشوی که آنچه در مورد او حدس زده ای، فرضیه ای ضعیف بیش نیست. در این بین، شاید تنها چیزی که بتواند کمکی باشد، خود را به جای او گذاشتن است....
-
مه
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:41
دودی از دور برمیخیزد. به یک نگاه همچو مهی است که از سر شقاوت، آرام میخزد. ولی افسوس که این واهمه ای بیش نیست. چنان تند بوست که به یک آن گلو را در می نوردد. آری. رفت مه با آن بوی خوشش. و اکنون من در انتظار مهی به آن لطافت و چشم به راه خیزشش. اما گویا او نیز لطافتش را از دست داده. دیگر آن خوشبوی همیشگی نیست. آری ......
-
سخنانی از دکتر شریعتی
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:40
اگر تنهاترین تنهاها شوم، باز خدا هست، او جانشین همه ی نداشتن هاست. نفرین و آفرین ها بی ثمر است. اگر تمامی گرگها هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد، تو مهربان جاویدان آسیب ناپذیر من هستی. ای پناه ابدی! تو میتوانی جانشین همه ی بی پناهی ها شوی. نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد. نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک...
-
یک بیت ترکی
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:39
دفن ائلمیشم شعریمی احساسیمی تا کی ----- غربت ده قالیب جان وره خواجو کیمی جانیم
-
لب
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:37
چو ریخت جان لب من به قعر جام لبت ----- تمام کرد تمام مرا تمام لبت چه نامه ها که ز ذهنت نخوانده میخوانم ----- فتاده از قلمت گویا که نام لبت چگونه بال و پر از بام تو کشد کامم ----- که مانده تخم تعلق به روی بال لبت بیا که گوش لبم مانده است گوش به زنگ ----- که چشم بسته بگیرم مگر پیام لبت اگر چه نیم لبت گفت لا به سرخی لب...
-
کمر عشق شکست
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:36
فقط میخواهم بگم کمر عشق شکست. یعنی خود انسانها شکستن. دست خود انسانها بود. خودشون خواستن اینطوری بشه. خوب حقشونه. باید تاوانشو پس بدن. خودکرده را تدبیر نیست. آره کمر عشق شکست ...
-
نیایش
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:34
باز ای دل دیوانه به چه می اندیشی؟ به لحظاتی که از دست دادی یا به دقایقی که شنیداری نداشتی؟ به سالهایی که خاموش بودی و شمعی درونت نیاز به جرقه داشت؟ به هیچکدام نیندیش. همه وسیله بودند. همه ی آنها آمدند تا تو را به تو برسانند. بدانی که چیستی و برای چیستی. بدانی که چرا زیستی و برای چه گریستی. حال که دانسته ای و البته کم،...
-
دوست داشتن از عشق برتر است
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:32
عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد، ضعیف میشود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال میکشد. و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و دیدار و پرهیز، زنده و نیرومند میماند. اما دوست داشتن با این حالات نا آشناست. دنیایش دنیای دیگری است. مرحوم دکتر علی شریعتی آری. دوست داشتن از عشق برتر است. افسوس بر آنهایی...
-
یک ۲ بیتی زیبا
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:31
این هم یک دو بیتی زیبا از یکی از شاعران این مرز و بوم: این کوزه چو من عاشق جانی بوده است ------ در بند سر زلف نگاری بوده است این دسته که بر گردن او می بینید ------ دستی است که بر گردن یاری بوده است
-
اندوه تنهایی
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:30
پشت شیشه برف میبارد پشت شیشه برف میبارد در سکوت سینه ام دستی دانه ی اندوه میکارد مو سپید آخر شدی ای برف تا سرانجامم چنین دیدی در دلم باریدی ... ای افسوس بر سر گورم نباریدی چون نهالی سست میلرزد روحم از سرمای تنهایی میخزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی دیگرم گرمی نمیبخشی عشق، ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای نومیدیست...
-
حرف دل
جمعه 22 فروردینماه سال 1382 00:28
تو را نه هرگز دیدمت و نه هرگز فهمیدمت. سوختنم را نه تو دیدی و نه دیگری. اما تو را در امید شناختمت و فهمیدم که خودت نیز ناامید میسازی. همه دلخوشی بود و سرابی بس. اما آنچه ارزشمند بود دانستن بود. حال چشم به فردای آخر و همیشگی دارم. نمی دانم. شاید نتوانم ولی اگر بتوانم می دانم که خود را رهانیده ام. چه تو دانی یا ندانی....